جدول جو
جدول جو

معنی قاری حوفی - جستجوی لغت در جدول جو

قاری حوفی
حوفی علی بن ابراهیم بن سعید، عالم فاضل مفسر، قاری، نحوی، مکنی به ابوالحسن، از مشاهیر ادبا و مرجع استفادۀ اکثر فضلای عصر خود بود و از اوست: 1- اعراب القرآن، 2- البرهان فی تفسیر القرآن، 3- علوم القرآن، 4- الموضح در نحو وی به سال 430 یا 436 هجری قمری درگذشت، رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 360 و هدیه الاحباب ص 127 و معجم الادباء ص 221 و ریحانه الادب ج 1 ص 354 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

علی بن سلطان محمد، ملقب به نورالدین و معروف به ملاعلی قاری حنفی المذهب، وی در هرات متولد شد و در مکه سکونت کرد، وی از افاضل اوائل قرن یازدهم هجری قمری بوده و پس از آنکه در زادگاه خود به تحصیل بخشی از مراتب علمی موفق آمد به مکه رفت و از مشایخ آن سرزمین تکمیل مراتب علمی نمود تا آنکه آوازۀ او درهر دیار انتشار یافت و به هریک از ائمه اربعۀ اهل سنت خصوصاً امام شافعی و اتباع او باب اعتراض باز کرد و بر امام مالک نیز 0به جهت دست گشاده نماز خواندن اعتراض نمود و رساله ای در این موضوع تألیف کرد و به همین جهت در شدت و عسرت زندگانی کرد و به سال 1014یا 1016 هجری قمری در مکه معظمه وفات یافت و همین که خبر وفات او به کوی علمای مصر رسید در جامع ازهر با گروه متجاوز از چهارهزار تن بر وی نماز غیبت خواندند، تألیفات بسیاری دارد و از اوست: 1 - الاحادیث القدسیه و الکلمات الانسیه، 2 - الحرز الثمین الحصن الحصین من کلام سید المرسلین تألیف شمس الدین محمد بن علی جزری شافعی که جامع ادعیه و اوراد وارده از رسول اکرم
است، این کتاب در مکه چاپ شده است، 3 - فتح الرحمن بفضائل شعبان، 4 - مرقاه المفاتیح لمشکوه المصابیح واین هر دو در قاهره چاپ شده اند، (کشف الظنون) (معجم المطبوعات ج 3 ستون 1791) (ریحانه الادب ج 3 ص 258)
لغت نامه دهخدا
یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن حلیس بن سعد بن بحیربن معاویه، مکنی به ابویوسف، رجوع به ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شود
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ)
عمر بن هبه الله یا عمر بن احمد بن هبه الله بن محمد بن هبه الله بن احمد بن یحیی، ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوحفص یا ابوالقاسم و مشهور به ابن العدیم و ابن ابی جراده است. وی فقیه، مفتی، محدث، حافظ، مورخ، بلیغ کاتب، منشی، شاعر و از اکابر علماء و محدثین اهل سنت است. در حلب و دمشق و حجاز و عراق از پدر خود و دیگر اکابر وقت تکمیل مراتب علمیه نمود و ریاست حنفیه به او منتهی شد. وی در خط و کتابت نیز بی نظیر و در عصر خودضرب المثل بوده و خطش را بر خط خطاط شهیر ابن البواب ترجیح میداده اند و به بهای گزافش میخریده اند و حتی ملوک و اکابر مانند لاّلی و جواهر آن را برای یکدیگرتحفه میفرستاده اند و در اثر سرعت قلمی هم که داشته کتب بسیاری استنساخ نموده. وی مدتی متصدی قضاء حلب بود. و تمامی عمر خود را در تألیف و تدریس و فتوی مصروف داشته است. او راست: 1- اخبار المستفاده فی ذکر بنی جراده که در شرح حال افراد این خانواده تألیف کرده و یاقوت حموی این کتاب را از خود مؤلف خوانده وگوید وجه تسمیه و جهت شهرت ایشان به بنی العدیم را از وی پرسیدم اظهار بی اطلاعی کرده و گفت افراد خانواده نیز بی اطلاعند و این نام تازه است و اسلاف ما بدان معروف نبوده اند و چیزی به نظرم در این باب نمیرسد جز اینکه جد جدم قاضی ابوالفضل هبه الله بن احمد بن یحیی با همه ثروتی که داشته همیشه در اشعار خود از فقر و پریشانی شکایت کرده و به همین جهت به عدیم شهرت یافته و خانواده اش نیز به بنی العدیم معروف شده اند و پس از این بیان گفت: اگر این نکته سبب این شهرت نبوده باشدسبب دیگری را سراغ ندارم. مؤلف ریحانه الادب گوید: بنابراین که هبه الله مذکور موصوف به عدیم باشد باید خودش و پدرش احمد موصوف به ابن العدیم نباشند و حال آنکه ایشان نیز از افراد بنی العدیم بوده اند. وی در وجه تسمیه قول یاقوت را تأیید مینماید که چون یحیی پدراحمد که جد اعلای عمر است عدیم و بی چیز بوده لذا هر یک از اولاد او به ابن العدیم مشهور شد و خانواده اش نیز به خانوادۀ بنی العدیم شهرت یافته است. 2- بغیه الطلب فی تاریخ حلب. در این کتاب شرح حال اعیان حلب را به ترتیب اسامی آورده و چهل مجلد از آن به مبیضه نقل و بقیه اش در مسوده باقی است و قبل از آنکه آنها را به مبیضه وارد کند مرگش فرارسیده است. بر آن کتاب ذیلهای بسیاری نوشته اند. 3- تبرید حراره الاکباد فی الصبر علی فقد الاولاد. 4- الخط و علومه و آدابه و وصف ضروبه و اقلامه. 5- الدراری فی ذکر الذراری. 6- رفع الظلم و التجری عن العلاء المعری. 7- زبده الحلب فی تاریخ حلب که با ترجمه لاتینی در پاریس چاپ شده. 8- ضوء المصباح فی الحث علی السماح. این اشعار او راست:
فوا عجیباً من ریقها و هو طاهر
حلال و قد اضحی علی محرماً
فان کان خمراً این للخمر لونه
و لذته مع انتی لم اذقهما.
و یک قصیدۀ میمیه که درآن قتل و غرات و ویرانی عمارت و دیگر صدمات را که از مغول به حلب وارد آمده متذکر شده و مطلع آن این است:
هو الدهر ما تبنیه کفک یهدم
وان رمت انصافاً لدیه فتظلم.
وی به سال 660 یا 666 هجری قمری در 75 یا 81سالگی در قاهرۀ مصر درگذشته و در قرافه مدفون گردید. (کشف الظنون) (معجم الادباء ج 16 ص 5) (لغات تاریخیه و جغرافیه ج 6 ص 96) (قاموس الاعلام ج 1 646) (ریحانه الادب ج 6 ص 84)
لغت نامه دهخدا